خشونت سیاسى، طلب زندگى و آزادى، و سلامت روانى اجتماعى

دکتر سعید ممتازی، مشاور و روان‌درمانگر۱ – ونکوور

آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند / رفتند و شهر خفته ندانست کیستند

فریادشان تموج شط حیات بود / چون آذرخش در سخن خویش زیستند

مرغان پر گشودهٔ توفان که روز مرگ / دریا و موج و صخره برایشان گریستند

می‌گفتی ای عزیز! سترون شده‌ست خاک / اینک ببین برابر چشم تو چیستند

هر صبح و شب به غارت توفان روند و باز / باز آخرین شقایق این باغ نیستند۲

روزهایی پر از بیم و امید بر ایران مى‌گذرد و هیچ قلب آزاده‌ای و چشم بینایى نیست که از دیدن به‌خون‌افتادن جوانان برومند ایرانى به درد نیاید و به اشک ننشیند. دختران و پسرانى که روا نیست پاسخ اعتراضشان شلیک مستقیم گلوله‌هاى جنگى باشد. طبق بیانیهٔ سازمان بهداشت جهانى در سال ٢٠٠٢، خشونت سیاسی، استفادهٔ عمدی از قدرت و زور برای دستیابی به اهداف سیاسی است. همان‌طور که در این بیانیه مشخص شده است، خشونت سیاسی با اعمال فیزیکی و روانی با هدف آسیب‌رساندن یا ارعاب مردم مشخص می‌شود. به‌عنوان مثال، می‌توان به اعمالى مانند تیراندازی، بازداشت یا تهدید، دستگیری و شکنجه، تفتیش اطلاعات و وسایل شخصى، توقیف یا تخریب اموال یا خانهٔ مخالفان اشاره کرد. از نظر این سازمان خشونت سیاسی همچنین شامل محرومیت از نیازهای اساسی و حقوق بشر، ازجمله آزادی بیان است.

این خشونت‌های سیاسی باعث طیف وسیعی از پیامدهای سلامت روان، ازجمله اختلال استرس پس از تروما، افسردگی و اضطراب مى‌شود. زمینه‌ها و شرایط اجتماعی و سیاسی زندگی مردم هم تأثیر قابل‌توجهی بر نقش مخرب خشونت سیاسی دارد. خشونت سیاسی علاوه بر آسیب‌هاى فردى آحاد جامعه را از مشارکت در زندگی اجتماعی و سیاسی باز می‌دارد. در ایران اعتراضات روزهاى اخیر بر دو بستر تنگناهاى شدید اقتصادى و معیشتى و اعتراضات زنان به محدودیت‌هاى حقوق فردى با جرقهٔ مرگ غم‌انگیز مهسا امینى در بازداشتگاه گشت ارشاد به شعله‌ای در سراسر کشور تبدیل شد که باز هم به‌جاى عذرخواهى و تغییر سیاست‌هاى غیرمردمى به سرکوب شدید و قتل نوجوانان و جوانان بیشترى در سرآغاز ماه مهر و سال تحصیلى انجامید که همچنان ادامه دارد. 

شیپور شادمانی فتح کلاغ‌ها –

آفاق باغ را

از هر سرود مهر تهی کرده است 

. . . 

بخشی از این خشم و اعتراض نه‌تنها به‌دلیل ازدست‌رفتن جان یک انسان بی‌گناه بلکه به‌دلیل روش‌های محدودکننده‌ای است که گشت ارشاد یک نمونه از آن‌هاست و حاصل قوانین یا سیاست‌هایى است که اغلب با خواست عموم مردم در تقابل و با نظر و تدبیر متخصصان و صاحب‌نظران در تضاد است. هنگامى که براى نخستین بار در شعارى یکى از خواسته‌هاى معترضان «زندگى» باشد، مى‌توان دریافت که مردم ایران روزگارى را که از سر مى‌گذرانند حتى زندگى نمى‌دانند و به‌بیان دیگر حق یک زندگى ساده و معمولى از آنان سلب شده است.

پاییز دیگری که خِرَد را

جاروب می‌کند

پاییز دیگری که هنر را

در زیر پای خویش لگدکوب می‌کند

 پاییز دیگری که صدای پرنده‌ای نتوان در آن شنود،

 مگر بانگ زاغ را

طرح از سولماز جهانگیر - اینستاگرام- ‎@solmazjahangir
طرح از سولماز جهانگیر – اینستاگرام: ‎@solmazjahangir

انتخاب «زندگى» به‌عنوان یک خواسته به‌معناى داشتن اختیار در سبک زندگى است، حال آنکه حاکمان خواهان تحمیل ارادهٔ خود بر همهٔ وجوه اجتماعى و شخصى ایرانیان‌اند و مى‌خواهند نه‌تنها دین و اعتقاد، بلکه نوع لباس و پوشش، رابطهٔ شخصى و خصوصى، موسیقى، کتاب، و نوع سرگرمى و تفریح را هم بر طبق دید تنگ‌نظرانهٔ خود به همگان تحمیل کنند. آنان فقط یک نوع سبک زندگی را درست مى‌دانند و با زور و اجبار مى‌خواهند خلق را به قالبى که با ذهن خطاکار خود مى‌پسندند، درآورند. آن هم سبکى که براى جوانان عارى از شور و نشاط و شادى است که در دوران کودکى و نوجوانى از همهٔ زمان‌هاى دیگر زندگى ضرورى‌تر است.

طفلی به‌نام شادی

دیری است گم شده است

با چشم‌های روشن براق

با گیسویی بلند به بالای آرزو

هرکس از او نشانی دارد

ما را کند خبر

این هم نشان ما:

یک‌سو خلیج فارس

سوی دگر خزر

از دیدگاه روان‌شناسى کلماتى مانند امر و ارشاد، زور و اجبار را تداعى مى‌کند. بازداشت و تحدید آزادىِ افراد توسط نهادها و طرح‌هایى چون گشت ارشاد و صیانت از فضاى مجازى با آمریت کسانى که از اصول روابط انسانى چیزى نمى‌دانند و شرکت‌دادن اجبارى نوجوانان و جوانان در به‌اصطلاح کلاس آموزشى نتیجه‌ای جز حس نفرت و خشم را در بر نخواهد داشت. در این میان مردم شاهد واعظان غیرمتعظى‌اند که براى خود هر تفریح و زندگى اشرافى را روا مى‌دانند و به‌قول سعدى «خویشتن سیم و غله اندوزند، ترک دنیا به مردم آموزند.»

هنگام قول، آمرِ معروف و در عمل / از هیچ منکری نبود اجتنابتان

جز جیغ و ویغ و شیون و فریاد و همهمه / کاری دگر نیامده از شیخ و شابتان

در دورانى زندگى مى‌کنیم که جوانان نه‌تنها از داشتن کار و درآمد مناسب در شأن خود محروم‌اند، بلکه امید و شادى هم از ذهن آنان گریخته است. در همین شرایط مردم شاهدند درحالى‌که آحاد جامعه از عهدهٔ تأمین نیازهاى ابتدایی خود بر نمی‌آیند، گروهى دیگر بى‌هیچ صلاحیت و بدون کار و تلاش از امتیازات تبعیض‌آمیز فراوان برخوردارند. آنان بى‌توجه به شرایط عموم مردم و برخلاف وعده‌هاى انقلابى، فرصت‌های اجتماعی، اقتصادى، مدیریتى، و سیاسى را با تبعیض‌هاى قانونى و غیرقانونى بر اساس معیارهاى جنسیتى، قومیت، مذهب، و از همه دردناک‌تر با وابستگی جناحى و خانوادگی به حاکمیت یا حاکمان، به خود اختصاص داده‌اند و با نگاهى تحقیرآمیز به جوانان فرهیخته و صاحب صلاحیت مى‌نگرند. 

در این وضعیت اکثریتى از مردم ایران احساس تعلق‌نداشتن، خودى‌نبودن و محرومیت از حقوق ابتدایى خود را دارند و در شرایط محدود سیاسى هم نه‌تنها خود را بى‌اثر در سرنوشت کشور مى‌دانند، بلکه در مى‌یابند از حق اعتراض هم محروم‌اند. این احساس به‌ حاشیه رانده‌شدن و نابرخورداری از حقوق ابتدایی موجب صدمه به عزت نفس توده‌ها شده و بر سلامت روان آنان اثرات ویرانگری دارد. مردمى که تنها خواهان زیست آزاد و شادمان در کشورشان‌اند.

چگونه دوست ندارم من این دیاران را

که هر شقایقش آیینه‌ای است یاران را

 بهار زخمی باغ، دلکش است هنوز 

اگر چه نغمه به لب خشک شد هزاران را

 قبای میرغضب سبز و خنجرش سُرخ است

 مخور فریب دروغ این سیاهکاران را 

به‌هوش باش که خون‌ریزى خزان کوشد

 که روح باغ فرامُش کند بهاران را

در روزهاى اخیر در حالى‌که حاکمان مى‌کوشیدند خود را در مرگ مهسا امینى بى‌تقصیر نشان دهند، با خشونتى بى‌امان و به‌کارگیرى روندها و ابزارهاى غیرقانونى ازجمله مسلح‌کردن و به‌کارگرفتن افراد لباس‌شخصى در کنار استفاده از خشن‌ترین ابزارها و روش‌هاى سرکوب، گروهى از نوجوانان و جوانان را به قتل رساندند که موجب تشدید خشم انباشتهٔ مردم شد.

همتت بلند و

شادی‌ات شکفته باد!

اولین کسی تو نیستی

و آخرین کسی که در وطن

 بذر خون تو به‌هر کجا که ریخت

 جای رویش سلالهٔ شقایقان شود

خون تو مرکبی‌ست سرخ

بهر رسم نقشه ـ

میهنی که اندر آن

حرمت تبار آدمی

هم‌طراز شهر عاشقان شود

طرح از مجتبی حیدرپناه - اینستاگرام_ ‎@mojtaba.heidarpanah‏
طرح از مجتبی حیدرپناه – اینستاگرام: ‎@mojtaba.heidarpanah‏

معترضان در دایره‌ای معیوب و بسته گرفتارند، چرا که با اتهام تجمع غیرقانونى سرکوب مى‌شوند و اجازهٔ تجمع قانونى هم به آنان داده نمى‌شود. در چنین شرایطى، روح سرکش جوان و نوجوان در برابر تهدید و خشونت به مقابله و ستیزه متوجه مى‌شود و چه جان‌هاى پاکى که از دست مى‌رود و هم‌زمان روح جمعى ملت ایران هم زخم برمى‌دارد.

نکتهٔ دیگر آنکه معترضان از هر تریبون رسمى و حتى غیررسمى محروم‌اند و همچون همیشه با انگ آشوبگر و اغتشاشگر و اتهام توهین به دین و پرچم، شایستهٔ سرکوبى خشن معرفى مى‌شوند. تحمیل سکوت خبرى به رسانه‌ها و تحدید و انسداد رسانه‌هاى مجازى و اینترنت نیز تنها مى‌تواند به‌معناى تلاش براى پنهان‌کردن خشونت و جنایت و اقدامات فراقانونى تلقى شود. 

ای غوک‌ها که موج برآشفته خوابتان

و افکنده در تلاطم شط شتابتان

بی‌شرم‌تر ز جمع شمایان نیافرید

ایزد که آفرید برای عذابتان

هم‌زمان با چنین شرایط و تنگناى آزادى، صحبت از حقوق مردم، کرامت انسانى، آزادى بیان، و مردم‌سالارى از سوى حاکمان و واعظان تنها لوث‌کردن این واژه‌ها و عبارات تلقى مى‌شود و شعلهٔ بیشترى را به آتش خشم همگان مى‌افزاید.

چون است و چون که از دلِ گندابهٔ قرون

ناگه گرفته است تب انقلابتان

مانا گمان برید که ایزد به فضل خویش

کرده‌ست بهر فتح جهان انتخابتان

یا خود زمان و گردش افلاک کرده است

بر جمله ممالک مالک رقابتان

در ایران انجمن روان‌پزشکان و دیگر انجمن‌هاى سلامت روان خواستار برچیده‌شدن اقدامات اجبارى همچون گشت ارشاد شده و بر ضرورت احترام به انتخاب و اختیار فردى تأکید کرده‌اند. 

سلامت روان افراد هر جامعه متأثر از عوامل کلان اقتصادی و اجتماعی است که خود عمدتاً تحت‌تأثیر شرایط سیاسی و سیاست‌های کلان کشورها هستند. هر سیاست و برنامه‌ای که بر این عوامل اثر منفی بگذارد، بر سلامت روان افراد و حرمت نفس آنان و همچنین بر رابطهٔ آنان با یکدیگر و با جامعه اثرى ویرانگر خواهد داشت.

شرایط اقتصادی نامطلوب، مانند فقر، بیکاری، شکاف عمیق طبقاتی، و تبعیض و رانت در برخورداری از امکانات و فرصت‌های کشور، بسترساز مشکلات روانی-اجتماعی متعدد است. شرایط اقتصادی سال‌های اخیر کشور باعث شده بخش بزرگی از مردم در تأمین نیازهاى ابتدایى خود احساس استیصال و درماندگی کنند، و گرانى و بهاى دور از دسترس مسکن و امکانات ابتدایی زندگى، لاجرم امید و شادى را از جوانان و نوجوانان سلب مى‌کند و در چنین اوضاعی محروم‌کردن آنان از ساده‌ترین راه‌هاى احساس شادى، سلب آزادى‌هاى فردى و غیرمجازساختن هر فعالیت لذت‌بخشى که تنها با قرائت محدود برخى همخوانى نداشته باشد، به افسردگى اجتماعى و میل به خودتخریبى یا فرار و مهاجرت دامن مى‌زند. 

تسبیحتان دعای بقای لجن‌کده‌ست

بادا که این دعا نشود مستجابتان

چون صبح روشن است که خواهد ز دست رفت

فردا، عنان دولت پا در رکابتان

نک خوابتان به پهنهٔ مرداب نیم‌شب

خوش باد تا سحر بدمد آفتابتان

با این‌همه گزند که دیدیم دلخوشیم

تا بو که خلق درنگرد بی‌نقابتان

اخبار وقوع مکرر اختلاس و فسادهاى مالى کلان و سوءاستفاده از مقام و موقعیت و وابستگى خانوادگى در بالاترین سطوح حاکمیتى و عدم پیگیری شفاف این موارد و تکرار آن‌ها، برخورداری نامتناسب گروه‌هایی خاص از فرصت‌ها و مواهب کشور، علاوه بر احساس خشم و درماندگیِ فردی، احساس تعلق ملى و انسجام اجتماعی را تضعیف کرده و تبعات مخرب جدی بر سلامت روان افراد و جامعه خواهد داشت. مردم ایران خواستار یک زندگى ساده و آزادند و این وظیفهٔ هیئت حاکم بر هر کشورى است که براى برآوردن نیازهاى ابتدایی مردم که نان و سرپناه و امید است، تلاش کنند تا جوانان پاک از سر خشم و ناامیدى سینهٔ خود را آماج گلوله‌هاى کور قرار ندهند و جامعه را سوگوار نکنند. مردم ایران از بى‌توجهى حاکمان به خواست توده‌ها و جدایى آنان از خلق خشمگین‌اند، اما همچنان درک درست از آنان و بازکردن راه گفت‌و‌گو را خواهان‌اند. 

اى خزان‌هاى خزنده، در عروق سبز باغ

کاین چنین سرسبزى ما پایکوبان شماست

از تبار دیگریم و از بهار دیگریم

مى‌شویم آغاز از آنجایى که پایان شماست


۱عضو ارشد انجمن مشاوران درمانگر کانادا، دکترای تخصصی از ایران، فلوشیپ و گواهینامهٔ مشاوره از دانشگاه UCLA، گواهینامهٔ مصاحبهٔ انگیزشی و Award of Achievement از دانشگاه UBC

۲همهٔ اشعار استفاده شده در این نوشتار از استاد محمدرضا شفیعی کَدْکَنی (م. سرشک) است.

ارسال دیدگاه